loading...
وب سایت رسمی رضا رئیسی
Reza Raesi Official Website...


اسلایدر...


رضا رئیسی بازدید : 1328 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

زنده بودن یا زندگی کردن /روزنوشت 

پاسکال:

 من فقط شهادت آن کسانی را باور دارم که حاضرند در راه حقیقت شان کشته شوند

بعضی از مردم به دنیا می آیند تا کنار جوی بنشینند و گذر عمر را تماشا کنند. بعضی از مردم به دنیا می آیند تا در رعد و برق بمیرند. بعضی می آیند که همه ی عمر به آوای پرندگان و آواز دلبرکان گوش دهند. بعضی می آیند که بردگی  کنند. بعضی می آیند تا اسیر نام و نان شوند. بعضی می آیند تا دین فروشی کنند. بعضی می آیند تا خودفروشی کنند و بعضی می آیند تا آدم فروشی کنند. بعضی می آیند تا قربانی شوند. بعضی می آیند تا جان فشانی کنند. بعضی می آیند تا به زعم خود سخنگوی خدا باشند، اما پشت هم خرما بخورند و تند تند منع خرما کنند. بعضی می آیند که همواره بنالند و زجه بزنند. جماعت همیشه گریان. بعضی می آیند که توطئه بچینند و از مملکت در هم و گل آلود پشت هم ماهی بگیرند. بعضی می آیند که زور یگویند و خود را به دیگران تحمیل کنند. بعضی می آیند که  دروغگو باشند. بعضی می آیند که  با توهم، خیال و خرافه  دنیا را دگرگون کنند. بعضی می آیند که با چوب و چماق مردم را به راهی که خود می پسندند هدایت کنند. بعضی هم عارف اند، عاشق اند، فارغ اند ، فاسق اند یا رقصنده. بعضی هم هنرمند. بعضی  هم فیلمنامه دزد. بعضی خوب بازی می کنند، بعضی هم خوب به بازی می گیرند یا خوب بازی گرفته می شوند. بعضی  هم از اول تا آخر تماشاچی اند. خلاصه بعضی پدرند، مادرند، خواهرند، برادرند. رئیس اند یا نوکر و بعضی هیچ. با این حال بعضی می خواهند فقط زنده بمانند و بعضی می خواهند زندگی کنند. فرق است میان این دو حالت:

زنده ماندن یعنی بخور و نمیر، یعنی قانع بودن، یعنی حق نداشتن، یعنی محتاج ماندن، یعنی به آب باریکه دل بستن، یعنی سازش، یعنی آرزو نداشتن، یعنی پیچک شدن . یعنی بودن و درجازدن، یعنی ترس و سازش، یعنی حقیقت را فدای مصلحت کردن، یعنی بله قربان گفتن، یعنی انتخاب شدن،یعنی دست بوسی، یعنی تملق گفتن و چابلوسی. یعنی از خود هیچ نداشتن. یعنی نخواندن، یعنی نیاموختن، یعنی نفهمیدن. یعنی اطاعت محض، یعنی تسلیم بی چون و چرا. یعنی دست و پا زدن در آب، یعنی کنار آمدن با مرگ تدریجی

و اما زندگی کردن یعنی نفس کشیدن، جنگیدن، ایستادن، یعنی لذت بردن، یعنی پرسشگری، یعنی طلبکار شدن، یعنی حقوق خواستن، یعنی گردش رفتن، یعنی رنگ دیدن، یعنی آوای خوش شنیدن، یعنی زیبایی دیدن، یعنی بی واسطه با خدا بودن، یعنی طلب عدالت، یعنی بت شکنی، یعنی چشم انداز داشتن، یعنی شور و امید، یعنی انتخاب کردن، یعنی رفتن و رسیدن، یعنی شنا کردن در آب، یعنی زنده بودن با سرفرازی.

حال چگونه است که این روزها مردم ما زندگی نمی کنند؟ بی تفاوت اند، خسته اند، پریشان اند، عاصی اند. گله مندند. و نگران و بی اعتماد. بالا و پایین، دارا و ندار و کوچک و بزرگ  می نالند، نق می زنند، پچ پچ می کنند، با خودشان یا دیگری سرِ جنگ دارند؛ و این وضعیت به سرعت و با شدت دارد حالت عادی به خود می گیرد، در حالی که آن صاحب منسبانی که به حد خوش گذرانی حقوق می گیرند و ادعای ربانیت و روحانیت و حاکمیت دارند و به خیال خودشان درد مردم را می شناسند و توفیق خدمتگزاری به آنان را یدک می کشند، چنان سرخوشند و دچار توهم که چنین ضایعه ی تلخ و سنگین را نمی بینند. به نظر می رسد این امر برای شان طبیعی باشد، همان گونه که ساکنان دریا پس از مدتی صدای در هم شکستن امواج را نمی شنوند و این داستان تلخ غفلت است که به صورت عادت درآمده است.

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
قانون کپی رایت...


کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب و عکسها؛

 متعلق به وب سایت رسمی رضا رئیسی میباشد.

هرگونه کپی برداری به هرنحو

؛بدون ذکر منبع؛

 پیگرد قانونی به همراه خواهد داشت.

(به اندیشه یکدیگر احترام بگذاریم)

Mail icon jblack.info


قالب وبلاگ

تصویرگر

درباره ما
Profile Pic
وب سایت رسمی رضا رئیسی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آلبوم تصاویر

    آلبوم تصاویر بزودی

    آمار وبگذر...


    ارتباط با ما

    دیوان ناطق حافظ
    با صدای استاد علی موسوی گرمارودی
    صداهای ماندگار

    آمار سایت
  • کل مطالب : 146
  • کل نظرات : 99
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 210
  • بازدید سال : 6,630
  • بازدید کلی : 101,585
  • VISITORS
    Flag Counter
    داستانهای کوتاه
    EarthBall